توضیحات
“دیازپامها را کنار هم میچینی. هیچ، یک، دو، …، سی، سی و یک، سی و دو. شمعها را میشماری. هیچ، یک، دو،…، سی، سی و یک، سی و دو. تمام سطح کیک را پر کردهاند. شمعهای نیمهجان شره میکنند روی کیک و منجمد میشوند روی سیاهیِ رنگ آن. نفست را بیرون میدهی و فوتشان میکنی. … سی و یک شمع دست و پا زنان تاریک میشوند. یکی میماند. شعلهاش مدام کمسوتر و کمسوتر میشود آن یک شمع. دستهایت را گیر میاندازی به دستۀ چاقو. کیک را برش میزنی با آن. کیک قهوۀ سوخته را به دهانت میبری. … بعد میاندازیمان کنار دیازپامها. دردم میگیرد انگار یا چیزی شبیه درد. دیازپامها را هم از نو میچینی کنار هم. سهضلعی، چهارضلعی، دهضلعی… . هیچ کدام به دلت نمینشیند به گمانم. قطار میکنی قرصها را پشت سرهم. ”
کتاب “شاهد دوم شخص غایب” روایت چهار نسل از زنان ایرانیست از زبان یک راوی غریب و نامأنوس. این زنها در عین وصل به یکدیگر، مدام در حال عصیان بر همند. سالخوردهترینشان، زنیست دلبسته به مذهب و جایگاهی که از تعهدش به آن نصیبش شده، دیگری عکاس عاشق پیشه و تکروییست بازماندۀ سالهای جنگ، زن دیگر نمایشنامهنویسی فراری از زندگی و دلبسته به مرگ است و آخرینشان، دخترکی گرفتار درخودماندگی و اُتیسم. نقطۀ مشترک همۀ این زنها آن است که مردهایشان را و نیز شور زندگیشان را گم کردهاند و سفری دارند در درون خود برای یافتن معنایی تازه برای زیستن و شاید مردهایی که در کنار آنها بتوانند از پیلۀ تنگ تک افتادگیشان بیرون درآیند.
کتاب “شاهد دوم شخص غایب” روایت چهار نسل از زنان ایرانیست از زبان یک راوی غریب و نامأنوس. این زنها در عین وصل به یکدیگر، مدام در حال عصیان بر همند. سالخوردهترینشان، زنیست دلبسته به مذهب و جایگاهی که از تعهدش به آن نصیبش شده، دیگری عکاس عاشق پیشه و تکروییست بازماندۀ سالهای جنگ، زن دیگر نمایشنامهنویسی فراری از زندگی و دلبسته به مرگ است و آخرینشان، دخترکی گرفتار درخودماندگی و اُتیسم. نقطۀ مشترک همۀ این زنها آن است که مردهایشان را و نیز شور زندگیشان را گم کردهاند و سفری دارند در درون خود برای یافتن معنایی تازه برای زیستن و شاید مردهایی که در کنار آنها بتوانند از پیلۀ تنگ تک افتادگیشان بیرون درآیند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.