توضیحات
نمایشنامۀ
«غبارروبی از خاطراتِ ماهسیما در بایگانیِ عدلیه»
***
تقدیم به روحِ جاویدانِ «استاد اکبر رادی»
***
آدمهای بازی:
پروفسور دماغ چُخبختیار
ماهسیما
***
بایگانیِ دیوانِ عالیِ عدلیّه
زیرزمینی که بیشتر به یک سردخانه یا تاریکخانه یا مردهشورخانه یا بندیخانه شباهت دارد. جز قفسهها و طبقاتِ پروندهها که در تاریکیِ زیرزمین همچون اشباح فقط میتوان احساسشان کرد، چیزی که در صحنه مسلّم و مجسّم است یک میزِ اداریِ کهنه و رنگ و رو رفته است و یک صندلیِ احتمالاً نه چندان راحت پشتِ میز، و یک صندلیِ لَقّ آهنی احتمالاً محضِ تکریمِ ارباب رجوع، جلوی میز. و کوهِ پوشههای رنگی و پروندههای مفتوحه و مختومه و زونکن شده و بدونِ زونکن روی میز. به طوریکه به واقع هر که پشتِ میز و روی آن صندلیِ احتمالاً نه چندان راحت بنشیند از نظر غایب خواهد ماند و پیدا و پنهانش منوط به پاهاییست که از زیرِ میز اعلانِ حضور کند. که از قضا آن یک جفت پا در این ساعت (که روز و شبش به لطف زیرزمین مشخّص نیست) حضور دارد و در کفشهایی گشاد و بیقواره، بیقرار خود را گاه به پایهی صندلی قُلّاب کرده و گاه میجنبد و گاه ضربِ ناموزونی میگیرد. و صاحبِ این پای بیقرار «پروفسور دماغ چُخبختیار» است. و چنانچه در این کوتاهْلحظاتِ آغازینِ نمایش، پایِ بیقرارِ «پروفسور دماغ چُخبختیار» در زیرِ میز و از دید پنهان مانَد، کوتاهْسرفهای که مسبّبش گردوغبارِ پروندههاست یا کوتاهْآروغی که محصولِ نوشابهی بعد از غذاست، و یا هر دو شهادت بر حضورِ زنده و نفسکِشندهی او در این زیرزمینِ نمور میدهد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.