توضیحات
وارثان نمایشنامهایست با زبانی صریح و بیتکلف، طعنهآمیز و بهشدت گزیدهگو و مینیمالیست است که بهگونهای با اشاره به یکی از حوادثِ سیاسی مهمِ اوایلِ دههی شصت و روی کار آمدنِ جمهوری اسلامی از جامعهای میگوید که پس از چهل سال درگیرِ بحرانِ اقتصادی، سیاسی و بهخصوص فرهنگیست. نویسنده با زبانی بهشدت اشارهوار اما نه سمبلیک و نشانهوار بلکه با اشاره به چند حادثهیِ مهمِ سیاسی_اجتماعی به دور از هرگونه پیچیدگی خاصی، خیلی ساده و روان به واکاویِ معضلی بزرگ در جامعهی ایرانِ این چند دهه میپردازد.
زنی که تنها فرزندش ترنس -البته مردترنس- است و قصد دارد تغییرجنسیت بدهد؛ با دادن پول از مردی میخواهد که خودش را جای همسرش و پدر فرزندش جا بزند تا مانعِ کار او شود. این خطِ اصلیِ داستان است اما نویسنده با استفاده از صحنههایی کوتاه که با عنوانِ «تکه» معرفی میشوند و هر کدام اسمی مستقل دارند؛ گویی میخواهد با تکههای پازلی گمشده و مطرود خواننده را وادارد به جای اِنفعال، پازل را کامل کند.
هر کدام از این تکهها با استفاده از کمترینِ دیالوگِ ممکن و شکلی داستانکوار و کمترینِ توضیحِ اضافه دارای ساختاری قصهمانند و دراماتیک هستند. داستانکهایی که نویسنده در پایان هر کدامشان با یک دیالوگ کلیدی گویی برگِ تازهای رو میکند تا خواننده را وادارد تکهی بعدی را بخواند تا این پازلِ معلق را بتواند به سرانجام برساند.
نویسنده با اسمِ نمایشنامه و عناوینی که برای هر تکه انتخاب کرده؛ اشاره دارد به یک کتاب و ارجاعی دارد به آن کتابِ موردنظر که گویی از این زبانِ اشارهوار برای انتخابِ اسمِ نمایشنامه و تکهها نیز بهره گرفته؛ مثلا نامِ نمایشنامه همنامِ کتابِ «وارثان» نوشتهی «پیر بوردیو» جامعهشناس و مردمشناسِ فرانسویست که در آثارش به افشای حقایقی تکاندهنده پرداخته است. «در سایهی دوشیزگان شکوفا» همنامِ جلدِ دومِ رمانِ «در جستجوی زمان از دست رفته» نوشتهی «مارسل پروست»، تکهی «مشتزن حرفهای» و تکهی «داشتن و نداشتن» نیز همنامِ داستانهایی هستند از «ارنست همینگوی» و…
استفاده از این ارجاعات نه فقط در اسمِ نمایشنامه و اسمِ تکههای نمایشنامه، بلکه در دیالوگها و ماجراهایی که از آنها یاد شده نیز وجود دارد که بهنوعی نویسنده با استفاده از این تکنیک سعی کرده در معنایی مستتر، مفهومِ نمایشنامه و لایههای زیرینش را نشان دهد.
یکی از نکات مهمی که معمولا در ادبیاتِ نمایشی ما و نمایشنامههای ما کمتر به آن توجه میشود؛ موضوعِ زبانِ شخصیتهاست که بهطور تقریبی در بیشترِ نمایشنامهها گویی خودِ نویسنده است که کلمات را ادا میکند و زبان، زبانِ خودِ نویسنده است برای تمام شخصیتها و اگر تفاوتی هم وجود دارد؛ در اکثر نمایشنامهها کمرنگ است اما در نمایشنامهی «وارثان»، نویسنده توجهیِ ویژهای به این موضوع دارد و زبانِ شخصیتها تا درصدِ بالایی منحصربهفردِ خودشان و تا حد زیادی متمایز است با دیگری.
این نکته توانسته به ویژه کمک کند تا شخصیتهایِ نمایشنامه، شخصیتپردازیِ کاملتری داشته باشند و از حالتِ تیپیکالِ محض خارج شوند. علاوه بر اینکه کاملا قابل باور باشند و مشابهِ واقعی آنها را بتوان بهراحتی در جامعه به یاد آورد و در نوعِ فردیِ خود نیز منحصربهفرد باشند.
نمایشنامهیِ «وارثان» شاید در ابتدا نمایشنامهای سیاسی به نظر برسد چون نویسنده زمانِ وقوعِ رخدادِ فعلی را زمانِ اعتراضاتِ مردم در دههی پیش درنظر گرفته؛ اعتراضاتی که در آن به زعمِ نویسنده بیشترِ بلایایش گریبانگیرِ جوانانی میشود که از قشر آسیبپذیرِ جامعهاند و کاملا بیپناهند. آنها وقتی در منجلاب دستگیری غرق میشوند؛ کسی نیست نجاتشان دهد و در این بین خود آدمهایی باعث و بانیِ گرفتاریشان میشوند که از همان قشرِ آسیبپذیر جامعهاند.
اما این بستریست که نویسنده انتخاب کرده صرفا برای اینکه اشاره داشته باشد به جامعهای که دچارِ بحرانِ شدیدِ اقتصادی و فرهنگیست. جامعهای که آدمهایش برای امرارِ معاش بهنوعی گویی راهی ندارند جز بهجانِ هم افتادن و به دست آوردن پول از راههایِ غیرقانونی و غیرانسانی از طبقهیِ خوردهبورژوا که شاید از نظرِ اقتصادی آنچنان تحتفشار نباشند اما به لحاظِ فرهنگی ازهم گسیختهاند.
شاید در ادبیاتِ نمایشی ما -البته تا جایی که ذهنِ نگارندهی این سطور یاری میدهد- ردپایِ این دست نمایشنامهها را بتوان در آثارِ «محسن یلفانی»، «گوهرمراد» و بعدتر «محمد یعقوبی» یافت که البته در نمایشنامهی «وارثان» تفاوتِ اصلی اینجاست نویسنده سعی کرده بیشتر نگاه جامعهشناختی داشته باشد تا سیاسی و… این حرکتی رو به جلو است و نکتهی اصلیتر اینکه تلاشش این بوده بدونِ طرفداری از ایدئولوژی خاصی با نگاهی مستقل به ماجرا بپردازد و درامی بنویسد که بخشی از تاریخِ چند دههیِ اخیر، به شکلی گزیده و اشارهوار و معنایی در آن منعکس شود.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.