توضیحات
باد زرد مملو از استعاره است. اما آبشخور اصلی نمایش، استعارهای است از دنیا: زنی سیاهپوش که وینسنت قصد کشیدنش را دارد. اما تنها با درک دنیا، وینسنت توانایی کشیدنش را مییابد.
مودلیانی، نقاش ایتالیایی، زنان تابلوهایش، بدون چشم بودند: “وقتی روحات را شناختم چشمانات را نقاشی میکنم.” وینسنت در طول نمایش در پی شناخت روح این زن … روح این مدل است. مدلی که باید به درستی لمس و حسش کرد؛ و این راه پر مخاطرهای است. با کنار گذاشتن هر تکه لباس، گوشهای از چهره زیبا و خشن دنیا، چهره نشان میدهد تا زخمها یکی پس از دیگری بر پیکر هنرمند وارد شود: شکست عشقی، بیپولی، ناامیدی از روحانیون کلیسا، مبارزه نابرابر با دیگر نقاشان، گم کردن خود و خدا، تنهایی، عدم موفقیت در فروش تابلوهایش… . دنیا آینهای است که در آن به وضوح تمام شکستهایش را میبیند. آرتو به درستی میگوید: “ما پیوسته از ترس نعره کشیدیم، ترس از: گرسنگی، احتیاج، تنفر، خیانت چندشآور. این شرایط ما را مسموم کرد، جادو کرد تا تنها راه، خودکشی باشد، ما همه به دست جامعه خودکشی کردیم.”
ترانه وینست از Don Mc LEAN (Vincent)
Starry, starry night
Paint your palette blue and grey
Look out on a summer’s day
With eyes that know the darkness in my soul
Shadows on the hills
Sketch the trees and the daffodils
Catch the breeze and the winter chills
In colors on the snowy linen land
Now I understand
What you tried to say to me
And how you suffered for your sanity
And how you tried to set them free
They would not listen, they did not know how
Perhaps they’ll listen now
Starry, starry night
Flaming flowers that brightly blaze
Swirling clouds in violet haze
Reflect in Vincent’s eyes of china blue
Colors changing hue
Morning fields of amber grain
Weathered faces lined in pain
Are soothed beneath the artist’s loving hand
Now I understand
What you tried to say to me
And how you suffered for your…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.