توضیحات
تولید هر کالایی مستلزم صرف انرژی، استفاده از منابع و انتشار گازهای گلخانهای است. اکنون ما انسانها از یک سو با گرمایش زمین و تغییر اقلیم ناشی از آن مواجهایم، و از سوی دیگر برای برآورده کردن نیازهایمان محتاج ساخت و ساز یا تولید کالاهای گوناگون هستیم. قطعاً کاهش تولید میتواند منجر به کاهش آسیبهای محیطزیستی شود، اما برای کاهش تولید هر کالایی ابتدا لازم است تقاضا برای آن کالا کاهش یابد. این کاهش تقاضا ممکن است در نتیجهی تغییر سبک زندگی، پیدایش کالای جایگزینی که آسیب کمتری به محیطزیست بزنند، یا دیگر روشها باشد، اما اگر قرار باشد بدون کاهش تقاضا، تولید محصولی کاهش یابد، درماندگی مردم ناشی از ناتوانی در برآورده کردن نیازهایشان، میتواند آسیبهای جدی دیگری به زندگی آنان وارد سازد؛ پیامدهای همچون کاهش سطح رفاه، افزایش فقر و گرسنگی را در پی داشته باشد. چنین رویکردی در نهایت ممکن است که خود منجر به تخریب بیشتر محیط زیست میشود، چراکه اساسا در کشورهای فقیر حفظ محیطزیست اولویت کمتری پیدا میکند.
بنابراین ما نمیتوانیم اقتصاد را به پای محیطزیست یا محیط زیست را به پای اقتصادی قربانی کنیم، اما سوال اینجاست که چطور میتوان بدون تضعیف اقتصاد آسیب به محیطزیست را کاهش داد؟ پاسخ به این پرسش، نیاز به بررسی ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و محیطزیستی دارد. برای نزدیکتر شدن به پاسخ میتوان سوالات دقیقتری را مطرح کرد. به عنوان مثال در کنترل آسیبهای محیطزیستی در کدام نظام اقتصاد سیاسی موفقتر عمل میکنند، نظام سرمایهداری یا نظامهای سوسیالیستی؟ در یک کشور مشخص، حرکت به سمت اخذ تصمیمات کلان اقتصادی، در یک سیستم متمرکز دولتی تاثیر بهتری دارد یا در بازار آزاد؟ تولید کالاها به دست دولت آسیب محیطزیستی بیشتری ره به دنبال دارد یا در تولید آنها توسط بخش خصوصی؟ کدام نظام اقتصادی یا ساختار اجتماعی نسبت به صنایع نوین و فناوریهایی با آلایندگی کمتر، گشودهتر است؟ توسعهیافتگی و پیشرفت، چه مخاطرات یا فرصتهایی را برای تخریب یا بهبود محیطزیست دارد؟ آیا افزایش تولید ناخالص ملی داخلی، الزاماً به معنای افزایش انتشار کربن یا آسیب به محیطزیست است؟
برای پاسخ به این سوالات مجموعه گفتگوهایی با شهرام اتفاق، نویسنده و پژوهشگر در حوزه «اقتصاد سیاسی محیط زیست» داشتم. از جمله کتابهایی که شهرام اتفاق در مورد این موضوع منتشر کرده است «اقتصاد سیاسی محیطزیست» در دوجلد، «طبقه و محیطزیست» و «محیط زیست: سرمایهداری یا سوسیالیسم؟» است
در این گفتگوها ضمن نقد و بررسی آرای متفکران و سخنوران «اقتصاد سیاسی محیطزیست»، به مفاهیم پایهای در اقتصاد و محیطزیست و مهندسی پرداخته شده است. هر فصل از کتاب به موضوع نقد بررسی یک یا چند نفر از متفکران شاخص، با آرای مشخص اختصاص داده شده است
در فصل اول، آرای نائومی کلاین در دو کتاب «دکترین شوک» و «سرمایهداری در تقابل با شرایط اقلیمی» نقد و بررسی شده است. خانم کلاین ادعا میکند که ریشه مشکلات محیطزیستی، نه انتشار گازهای گالخانهای، بلکه نظام سرمایهداری است. به عنوان مثال وی شرکتهای بزرگ نفتی مانند توتال و اکسونموبیل را مقصران اصلی آسیب به محیطزیست میداند
در فصل دوم، ابتدا مفاهیم علمی پایه در مورد مشکل گرمایش جهانی و آلایندگی گازهای گلخانهای بیان شد و سپس به نقد و بررسی آرای متفکران موافق مالیات کربن از جمله پیکتی، شانسل و میلانوویچ پرداخته شد و همچنین روش جایگزین برای مالیات کربن، یعنی سقف انتشار شرح داده شد و ضمن مقایسه مزایا و معایب این دو روش شرح داده شد که تا کنون راهکار موثر سومی پیشنهاد نشده است
در فصل سوم، آرای یانیس واروفاکیس در کتاب «حرفهایی با دخترم درباره اقتصاد، تاریخ مختصر سرمایهداری» پرداخته شد. واروفاکیس در این کتاب تلاش میکند که خوانش متفاوتی از تاریخ تحول اقتصاد به زبان ساده ارائه دهد. ازجمله مباحث اصلی کتاب این است که وی تفکیک بین ارزش تجربی و ارزش مبادلهای را شرح میدهد، و ضمن تاکید بر اهمیت ارزش تجربی از کمرنگ شدن ارزشهای تجربی در جهان مدرن ابراز ناخرسندی میکند. در این فصل این دعاوی در کنار خوانش ماتریالیستی واروفاکس از تاریخ اقتصاد سیاسی و دیگر دعاوی وی مورد نقد و بررسی قرار گرفت
در فصل چهارم، مساله «کالاییسازی طبیعت» در آرای برخی از متفکران چپ مانند: کارل پولانی، مایکل پرنتی، دیوید هاروی، جان بلامی فاستر، یانیس واروفاکیس، نائومی کلاین نقد و بررسی شد. در ابتدا مارکس بود که مساله «کالاییشدن همه چیز» را مطرح کرد و متفکرانی مانند واروفاکیس به دنبال آن به «کالاییسازی طبیعت» اشاره میکنند. با این حال مفهوم «کالاییشدن» در نزد مارکس، با دعاوی متفکران نومارکسیست متفاوت است. در این فصل به تفصیل این مساله بررسی شده است
در فصل پنجم بررسی آرای بیل گیتس، بنیانگذار شرکت مایکروسافت در دستور کار قرار گرفته است و به اقدامات بنیاد گیتس پرداختهایم. گیتس با توجه به بینش اقتصادی و دسترسی به دانشمندان تراز اول جهان، در کتاب اخیرش با نام «چگونه از فاجعه اقلیمی جلوگیری کنیم»، مشکل تغییر اقلیم را تحلیل کرده و توضیح میدهد که چرا لازم است ما انسانها انتشار کربن را از مقدار فعلی، که برابر 51 میلیارد تن در سال است، به صفر برسانیم و در راستای تحقق این هدف با چه چالشهایی مواجه هستیم
در سرتاسر این فصول، به کتابها و مراجع متعدد دیگری اشاره میشود که آشنایی با آنها برای مخاطبان علاقهمند بسیار جالب است. زیرا منابع مورد ارجاع تنها وابسته به یک جریان فکری نیستند و نمایان ساختن این تعارض و تمایز افکار، کمک شایانی به فهم مطالب میکند
این گفتگوها به زبان ساده بیان شده است و فرصت مناسبی را برای آندسته از خوانندگانی فراهم میکند که پیشتر آشنایی چندانی با اقتصاد سیاسی محیطزیست نداشتهاند. وانگهی مجال مناسبی است تا مخاطابان، به درک عمیقتری از مسائل اساسی این حوزه دست یابند و پس از آن، بدون ملال خاطر و سردرگمی، کتابهای مفصلتر را مطالعه و مفاهیم آنها را دریابند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.