توضیحات
مکتب اتریش جذابیتهای زیادی دارد؛ کسانیکه دنبال یک راه حل جدید و البته نامرسوم اقتصادی هستند، بهسادگی میتوانند جذب دولتستیزی آن شوند، چندان که حتی شاید بهآنارشیسم هم گرایش پیدا کنند. کسانی که میخواهند درک عمیقتری از اقتصاد داشته باشند و از مغفول ماندن مفاهیم اقتصادی در جریان اصلی علم اقتصاد به ستوه آمده باشند هم میتوانند توشه خوبی از این مکتب بردارند. اینها بهخودی خود نه خوب است و نه بد. جریان اصلی علم اقتصاد، آنقدر از مفهوم تهی شده که به شاخهی فرتوتی از علم ریاضی و آمار تبدیل شده است. دانشکدههای اقتصاد در صورت جهد بلیغ میتوانند دانشجویان اقتصاد خود را ذیل دانشجویان مهندسی بیاورند. طبیعی است که در این شرایط -شرایطی مشابه شهر کورها که افراد یک چشم در آن پادشاه است- مکاتب بدیل، نظیر مکتب تاریخی/نهادی، اقتصاد رفتاری، مکتب پساکینزی و مکتب اتریشی ارج و قرب پیدا کنند.
در بخش اول نخست به دوگانگیهای کاذبی که در ادبیات اتریشی وجود دارد میپردازیم: دوگانه دولت کوچک/ دولت بزرگ، دوگانه دولت/ بازار و دوگانه نظم خودجوش/ نظم مصنوع. در این فصل با موشکافی برخی مواضع فردریش فون هایک و با اتکا به آراء جان مینارد کینز، کارل پولانی و میشل فوکو خواهیم دید که چرا روند تاریخ، برخی از نظریات اتریشی را تایید نمیکند. نه حد مداخله دولت در اقتصاد یک موضوع کمّی و از پیش تعیین شده است، و نه در هر امری انتخاب محدود به دولت یا بازار است؛ این مسئله از آنجایی اهمیت دوچندان پیدا میکند که وقتی بازار در برابر سنتها قرار میگیرد مشکلات موجود در میان حامیان بازار خودانگیخته دوچندان میشود. همچنین، اتکا به اینکه تنها نظمهای خودجوش صلاحیت مانایی دارند، نوعی سادهانگاری درباره رابطه نظم مصنوع و نهاد قدرت بهوجود میآورد. در این زمینه مسئله انحصار را بهعنوان یکی از خروجیهای بازار مورد بررسی قرار میدهیم و بهنقد مواضع میزس و روتبارد در این خصوص خواهیم پرداخت. بههمین دلایل، ضمن اینکه در برخی موارد ایده اتریشیها – علیالخصوص هایک- صحیح بهنظر میرسد، باید تفکیکهای دوگانه مذکور را کنار گذاشت. برای تکمیل مبحث دوگانه کاذب نظم خودجوش و نظم مصنوع، نگاهی به ماهیت پول خواهیم داشت. در شرایطی که مدعای اتریشیها این است که پول در کاملاً در فضای بازار شکلگرفته، خواهیم دید که این فرض یک فرض بسیار سادهانگارانه است و پاسخگوی تئوری حاکمیتی پول نیست. همچنین تفاوتها و تشابهاتی که بین نگرش اتریشی و نگرش دگراندیش پولی وجود دارد – مانند درونزایی و خنثیبودن پول- مورد بررسی قرار میگیرد.
در بخش دوم، به نظریه سرمایه (نه مفهوم سرمایهداری) وارد میشویم و با بررسی پیشینه نظریه سرمایه، از ابتدا تا مارکس، مارکس، و از آغاز شکلگیری نظریه سرمایه اتریشی تا هایک، و هایک؛ اهمیت این بحث را، خصوصاً در ایجاد رکودهای بزرگی که گریبان اقتصاد را میگیرند، بررسی میکنیم. نکتهای که در این فصل وجود دارد این است که نظریه بومباورک و نقد آن توسط بوخارین نیز ذکر شده و همین سبک در بررسی آراء مارکس و نقد شومپیتر بهآن رعایت شده است. در اینجا موضوع جدیدی همانند استثمار کارگران مطرح خواهیم کرد. در انتهای این فصل یکی از کمبازدیدترین جنبههای مکتب اتریش را تحت عنوان بررسی نموداری اقتصاد کلان اتریشی واکاوی خواهیم کرد تا توضیحی بر آنچه پیشتر از نظریه سرمایه اتریشی گفته شد باشد.
پس از بررسی نظریه سرمایه اتریشی، رویکرد انتقادی خود را در خصوص عوامل غیرپولی بروز ادوار تجاری مطرح کرده و در دو دستهی عوامل درونزا و تفکیک خلق پول درونزا و برونزا ذکر خواهیم کرد. با این توضیح خواهیم دید که مقصود از استثمار در چارچوب اتریشی دقیقاً چه چیزی «میتواند» باشد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.