10 %

چالش اقتصاد اتریشی

نسخه های موجود ( برای انتخاب کلیک کنید ) :

175,500 تومان

افزودن به علاقه مندی ها
افزودن به علاقه مندی ها

توضیحات

مکتب اتریش جذابیت­های زیادی دارد؛ کسانی­که دنبال یک راه حل جدید و البته نامرسوم اقتصادی هستند، به­سادگی می­توانند جذب دولت­ستیزی آن شوند، چندان که حتی شاید به­آنارشیسم هم گرایش پیدا کنند. کسانی که می­خواهند درک عمیق‌تری از اقتصاد داشته باشند و از مغفول ماندن مفاهیم اقتصادی در جریان اصلی علم اقتصاد به ستوه آمده باشند هم می­توانند توشه خوبی از این مکتب بردارند. اینها به­خودی خود نه خوب است و نه بد. جریان اصلی علم اقتصاد، آنقدر از مفهوم تهی شده که به شاخه­ی فرتوتی از علم ریاضی و آمار تبدیل شده است. دانشکده­های اقتصاد در صورت جهد بلیغ می­توانند دانشجویان اقتصاد خود را ذیل دانشجویان مهندسی بیاورند. طبیعی است که در این شرایط -شرایطی مشابه شهر کورها که افراد یک چشم در آن پادشاه­ است- مکاتب بدیل، نظیر مکتب تاریخی/نهادی، اقتصاد رفتاری، مکتب پساکینزی و مکتب اتریشی ارج و قرب پیدا کنند.

در بخش اول نخست به دوگانگی­های کاذبی که در ادبیات اتریشی وجود دارد می‌پردازیم: دوگانه دولت کوچک/ دولت بزرگ، دوگانه دولت/ بازار و دوگانه نظم خودجوش/ نظم مصنوع. در این فصل با موشکافی برخی مواضع فردریش فون هایک و با اتکا به آراء جان مینارد کینز، کارل پولانی و میشل فوکو خواهیم دید که چرا روند تاریخ، برخی از نظریات اتریشی را تایید نمی­کند. نه حد مداخله دولت در اقتصاد یک موضوع کمّی و از پیش تعیین شده است، و نه در هر امری انتخاب محدود به دولت یا بازار است؛ این مسئله از آنجایی اهمیت دوچندان پیدا می­کند که وقتی بازار در برابر سنت­ها قرار می­گیرد مشکلات موجود در میان حامیان بازار خودانگیخته دوچندان می­شود. همچنین، اتکا به اینکه تنها نظم­های خودجوش صلاحیت مانایی دارند، نوعی ساده­انگاری درباره رابطه نظم مصنوع و نهاد قدرت به­وجود می­آورد. در این زمینه مسئله انحصار را به­عنوان یکی از خروجی­های بازار مورد بررسی قرار می­دهیم و به­نقد مواضع میزس و روتبارد در این خصوص خواهیم پرداخت. به­همین دلایل، ضمن اینکه در برخی موارد ایده اتریشی­ها – علی­الخصوص هایک- صحیح به­نظر می­رسد، باید تفکیک­های دوگانه مذکور را کنار گذاشت. برای تکمیل مبحث دوگانه کاذب نظم خودجوش و نظم مصنوع، نگاهی به ماهیت پول خواهیم داشت. در شرایطی که مدعای اتریشی­ها این است که پول در کاملاً در فضای بازار شکل­گرفته، خواهیم دید که این فرض یک فرض بسیار ساده­انگارانه است و پاسخگوی تئوری حاکمیتی پول نیست. همچنین تفاوت­ها و تشابهاتی که بین نگرش اتریشی و نگرش دگراندیش پولی وجود دارد – مانند درون­زایی و خنثی­بودن پول- مورد بررسی قرار می‌گیرد.

در بخش دوم، به نظریه سرمایه (نه مفهوم سرمایه­داری) وارد می­شویم و با بررسی پیشینه نظریه سرمایه، از ابتدا تا مارکس، مارکس، و از آغاز شکل­گیری نظریه سرمایه اتریشی تا هایک، و هایک؛ اهمیت این بحث را، خصوصاً در ایجاد رکودهای بزرگی­ که گریبان اقتصاد را می­گیرند، بررسی می­کنیم. نکته­ای که در این فصل وجود دارد این است که نظریه بوم­باورک و نقد آن توسط بوخارین نیز ذکر شده و همین سبک در بررسی آراء مارکس و نقد شومپیتر به­آن رعایت شده است. در اینجا موضوع جدیدی همانند استثمار کارگران مطرح خواهیم کرد. در انتهای این فصل یکی از کم‌بازدیدترین جنبه­های مکتب اتریش را تحت عنوان بررسی نموداری اقتصاد کلان اتریشی واکاوی خواهیم کرد تا توضیحی بر آنچه پیش­تر از نظریه سرمایه اتریشی گفته شد باشد.

پس از بررسی نظریه سرمایه اتریشی، رویکرد انتقادی خود را در خصوص عوامل غیرپولی بروز ادوار تجاری مطرح کرده و در دو دسته­ی عوامل درون­زا و تفکیک خلق پول درون­زا و برون­زا ذکر خواهیم کرد. با این توضیح خواهیم دید که مقصود از استثمار در چارچوب اتریشی دقیقاً چه چیزی «می­تواند» باشد.

 

 

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “چالش اقتصاد اتریشی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.