سیدحسین علویلنگرودی
خیلیها ممکن است تصور کنند که برای کسب موفقیت و پیشرفت در کار الزامی به شاد بودن در محل کار یا به اصطلاح «شادکاری» نیست و تلاش و کوشش فراوان برای موفقیتهای کاری کفایت میکند. آنها معتقدند که اصلا نیازی نیست که شما تمام کسانی را که با آنها کار میکنید دوست داشته باشید یا ارزشها و افکاری شبیه به آنها داشته باشید.
اما واقعیت این است که همه این عقاید کاملا نادرست و گمراهکننده هستند چرا که تحقیقات بسیاری صورت گرفتهاند که بر یک نکته مهر تایید زدهاند و آن اینکه افراد شادتر به مراتب کارکنانی موفقتر و کارآمدترند و با اشتیاق و علاقه بیشتری در فعالیتها و عملیات کاری شرکت میکنند. همچنین مشخص شده که کارکنان شادتر بسیار باهوشتر و خلاق تر از کارکنان ناشاد هستند و با تمام وجودشان کار میکنند. با این همه هنوز هم تعداد مدیرانی که برای شادکاری ارزشی قائل نیستند و با فاکتور شادی در کار بیگانه هستند بسیار بالاست و در نتیجه انبوهی از کارکنان سازمانها و شرکتها در کشورهای مختلف جهان در محیطهای کاری ناشاد مشغول کارند و از کار کردن احساس لذت و شادی نمیکنند.
بر اساس تحقیقات موسسه مشهور گالوپ، تنها ۳۰ درصد از کارمندان و کارگران آمریکایی از کاری که میکنند لذت میبرند و شادکارند و ۷۰ درصد بقیه یا از نظر عاطفی از کاری که میکنند احساس خوشایندی ندارند یا اینکه از نظر ذهنی و معنوی خود را نسبت به سازمان یا شرکتشان متعهد احساس نمیکنند. چنین افرادی طی روزهای هفته روزشماری میکنند تا آخر هفته فرا برسد تا آنها دو روز را خارج از محیط کار بهسر ببرند و چه چیزی عذابآورتر از نخستین روز هر هفته کاری برای این خیل عظیم کارکنان.
تحقیقات گالوپ نشان داده که در سرتاسر جهان بهطور میانگین، تنها یک نفر از پنج نفر کارمند و کارگر در جهان بهطور عمیق و واقعی درگیر کاری است که مسوول انجام دادنش است و چهار نفر دیگر نهتنها خود علاقه و تعهدی برای شغل خود از خود نشان نمیدهند، بلکه همکارانی را که مشتاقانه کار میکنند دلسرد کرده و نسبت به کارشان ناامید و بیانگیزه میسازند. برای این افراد بیانگیزه و ناشاد، محیط کار به مانند برزخی است که باید هرچه سریعتر از آن فرار کرد و بهجایی دیگر رفت و این بیانگیزگی و رخوت ارتباطی به وضعیت اقتصادی و شرایط کاریشان ندارد.
ناگفته پیداست که چنین افراد بیروحیه و ناشادی نخواهند توانست برای شغلشان ارزشآفرینی کرده و منشا اثر برای خود و سازمانشان باشند. آنها بیشتر از آنکه یاری گر شرکتشان باشند به مانند باری سنگین و مزاحم عمل میکنند که حرکت به جلو را برای شرکتها دشوارتر و کندتر میسازند.
از سویی دیگر ناشاد بودن کارکنان و مدیران بر همدیگر اثرگذار است و فقدان شادکاری چه در میان مدیران و چه در بین کارکنان میتواند موجب کاهش سطح کارآمدی نیروی انسانی در سطوح مختلف سازمان شود.
به طور کلی سه نیاز و خواسته وجود دارد که اغلب کارکنان در ذهن دارند و از طریق شادی در کار قابل تحقق پیدا کردن است
۱-یک دیدگاه معنادار و امیدوارکننده نسبت به آینده
یک ضربالمثل انگلیسی هست که میگوید «آنکه امید به بردن ندارد از قبل باخته است.» یکی از مهمترین پیش نیازهای امیدواری نسبت به آینده و شکلگیری نگرش مثبت نسبت به آینده کاری هر فردی در هر سازمانی به شاد بودن او در زمان حال بستگی دارد. این دیدگاه و نگرش افراد نسبت به آیندهشان است که انگیزه کار بیشتر و بهتر را در آنها پدید میآورد و تقویت میکند. یک کارمند یا کارگر هنگامی نسبت به آینده اطمینان پیدا میکند که بداند میتواند خود را با آن مطابقت دهد. در این حالت است که میتوان دیدگاههای آیندهنگرانه افراد را با دیدگاههای آتی سازمانها هماهنگ و برای پیشرفت و حرکت به جلو برنامهریزی کرد. بنابراین نقشآفرینی مدیران بزرگ و تاثیرگذار باید این باشد که تصویری روشن و شادیآور در مورد آینده برای کارکنانشان ترسیم کنند و در مرحله بعد هم بتوانند این تصویر را به تصویری که افراد در مورد آینده کاریشان دارند نزدیک و همسو کنند. برای نیل به این مقصود بیش از هر چیزی به ارتباطات مستحکم، پیوسته و عمیق بین مدیران و کارکنان نیاز است و شاهکلید برقراری و توسعه این ارتباط چیزی نیست مگر تزریق روحیه شادکاری در درون سازمان.
۲-احساس هدفمندی و حرکت به سمت مقصدی مشخص
یک ضربالمثل دیگر هست که میگوید: «برای کشتی سرگردانی که مقصد مشخصی ندارد هیچ بادی، باد موافق نیست.» یکی از مزیتهای شادکاری و وجود احساس مثبت در محیط کاری این است که به افراد احساس هدفمندی میدهد. هنگامی که افراد بدانند که در حال حرکت به سمت مقصدی مشخص هستند و کارشان، هر چند هم کوچک و پیش پا افتاده باشد میتواند گامی باشد برای تحقق هدفی بزرگ و مهم، آن گاه با روحیه و انگیزه بیشتری به کارشان ادامه خواهند داد و احساس شادی بیشتری در کار خواهند داشت. رابطه بین هدفمندی و شادکاری رابطهای دوسویه است بهطوری که هدفمندی بیشتر و احساس انجام کاری بزرگ، به افزایش احساس شادی در کار منتهی میشود و شادکاری نیز به نوبه خود باعث افزایش هدفمندی افراد و سازمانها خواهد شد.
۳-داشتن روابطی مستحکم و عمیق
افراد هنگامی یک سازمان یا مجموعه را ترک میکند و به مجموعهای دیگر ملحق میشوند که از داشتن روابطی محکم و عمیق محروم باشند. در واقع کارکنان هنگامی که روابط مثبت و خوبی با همکاران، زیردستان و مافوقهای خود داشته باشند لزومی نمیبینند مجموعهای را که در آن مشغول به کار هستند ترک کنند و به مجموعهای دیگر بپیوندند. یکی از پیشنیازهای شادکاری، داشتن روابط مثبت و سازنده با دیگران است که شادی ناشی از داشتن چنین روابطی نیز به نوبه خود بر انگیزه افراد برای گسترش این روابط خواهد افزود و این به آن معناست که شادکاری و روابط کاری سازنده و مثبت بر همدیگر اثرگذاری مثبت دارند.
دیدگاهتان را بنویسید