توضیحات
داستانِ ازدواج به قلم ِنوآ بامباک، یکی از فیلمنامه هایی است که برای بهتر دیدنش باید کور شد! فیلم نامه داستان ازدواج با ترجمه حامد سلیمانزاده و با مقدمه رائد فریدزاده استادیار دانشگاه شهید بهشتی)
مرد با تیغی در دست، سیگاری میکشد و به ماه مینگرد. هنگامیکه ابر نقابی برای ماه میسازد، مرد، چشمِ زنِ جوانی را میشکافد.
این شروع فیلمنامه فیلمیاست که اکثر دانشجویان، اساتید، منتقدان و فعالان عرصه سینما دیدهاند یا حداقل دربارهاش شنیدهاند؛ سگِ آندلسی به کارگردانی لوئیس بونوئل. این آغازِ حیرت انگیز، بهترین تعبیر برای درکِ چیستی سینماست. در نمایی استعاری، چشمِ عین از کار افتاده و چشمِ ذهن شروع به فعالیت میکند. چشمیجستجوگر و بیتاب …
حال که در آغاز سومین دهه از قرنِ عجیبِ بیست و یکم قرار داریم، قلمیکه به مثابه تیغ در دستِ فیلمنامه نویسان است، کمتر رویِ چشمِ عینشان میسُرد چرا که اصلِ زندگی، روز به روز، چنان غریب شده که تقریباً مرزِ میانِ واقعیت و خیال به کلی محو گشته است. فیلمنامه نویسانِ معاصر با نگاهی به حوادثِ اطراف نظیر جنگهای ادامه دار و خانِمان سوز، قهرمانها و انقلابهای پوشالی و بی حاصل، نفرتهای عمیق و عشق نما، شهرتهای بی ارزش و پرمدعا، دار و دستههای سودجو و جانی و …، دریافتهاند آن چیز که روزی خیال به نظر میآمد، امروز واقعیت است و آن چیز که امروز واقعیت، فردا خیال.
دیدنِ تجربه نویسندگانی که با کلمه- تصویر کار میکنند بر روی پرده عریض سینما و در هر نقطه از جهان، احساسی یگانه است. آنها کلماتی مینویسند که با خواندنش، طومارِ تصاویر در ذهنمان باز شده و عقلِ دوراندیش بی اختیار شروع به کنار هم چیدن و جرح و تعدیلش میکند. در این سازوکار، کارگردانِ فیلم–حتی اگر خود فیلمنامه را نوشته باشد- تنها یک خواننده است و فیلمیکه ساخته، تنها یک نوع سلیقه شنیداری و دیداری؛ پس بیایید فیلم هایی که از روی فیلمنامهها ساخته شده را فراموش کرده و برای یک تجربه شخصی هم که شده، همچون مرد و زنِ پایانِ فیلم سگ آندلسی، چشمِ دیدنمان را کور کنیم و تا گردن در خاکِ خواندن دفن شویم. شاید بهتر دیدیم!
داستانِ ازدواج به قلم ِنوآ بامباک، یکی از فیلمنامه هایی است که برای بهتر دیدنش باید کور شد!
رائد فریدزاده استادیار دانشگاه شهید بهشتی بر این کتاب مقدمه نوشته است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.