توضیحات
در این کتاب دو نمایشنامه پیش روی خوانندگان است. آثار سورئالی که در آنها رابطهی پیچیدهی بین عناصر مختلف، تمایزات و تناقضات به بازی گرفته شده است و از زندگی روزمرهی محافظهکارانه فاصله دارد. نمایشنامهها ترکیبی از تکنیکهای تئاتری و شم هنری نامحدود است. در «تنها گریخته»، نگاهی به واقعیت سیاسی موجود در دنیا وجود دارد. رها کردن بغضهای خفهشدهی چهار زن در حیاط پشتی خانه و افشای رازهایشان با چنین مونولوگهای شگفتانگیزی، بیان از ترسهای فاسد شده و محتومی است که ناگهان بیرون میریزد. شخصیتهای عجیب و آخرالزمانی در دنیای پیش رو، در عین سادگی گیجکننده است. با یک دعوت شروع میشود و وقتی خانم جارت قدم به داخل میگذارد، تداعیگر آلیس در سرزمین عجایب است. پیرزنها از نوهها، شغلهای سابق و سرگرمیهایشان صحبت میکنند. گاهی یکی احساسات دیگری را به چالش میکشد و اتفاقاً تصادفی نیست. اما در لحظاتی گنگ، پردهای از اضمحلال آخرالزمانی نمایش داده میشود، داستانهایی از سیلهایی که زندگی را میبلعند، قحطی و طاعون ظاهراً پدیدههای بیاهمیتی هستند که در برنامهی آشپزی تلویزیون پخش میشوند. این صحنهها بصورت غیرقابل بیانی به نگرانیهای هر روزهی ما متصل است و آن خیالات را باورپذیر میکند، مثل جایی که در نمایشنامه میخوانیم: “دوست داشتی چه پرندهای باشی؟” در «بزن بریم» شکل دراماتیک مرگ به همراه یادآوری مرگ خودمان و احساس فناپذیری دلسردکنندهای نمایش داده میشود. خواننده در جایی از متن با شوک دراماتیک واقعی مواجه میشود که دوستان مرد متوفا، گیلاس در دست، دیوار چهارم را میشکنند و با جزئیات مرگ خود را بازگو میکنند. در بخش دوم خواننده با دنیای تاریک مرد مرده همراه میشود. در پشت این صحنهها، آرزوی برگشت به زندگی جسمانی نهفته است. در صحنهی آخر که فرآیند پایانناپذیر تکرارِ زندگی پیرمرد است، لباس پوشیدن، از تخت بلند شدن، روی صندلی نشستن و سپس به تخت برگشتن و لباسها را درآوردن، یادآور تکرار زندگی برای انسانهای واپسین است. اما روزمرگی پرستار هم کم تراژدی به همراه ندارد. این صحنه برایم یادآور این جمله است: “شما عاشق کسانی هستید که از آنها مراقبت میکنید و عاشق کسانی که از شما مراقبت میکنند”. کوتاه بودن نمایشنامه، پیامآور کوتاه بودن زندگی و جملاتی که ناتمام میمانند و ناگهان قطع میشوند، نشان از مرگ ناگهانی است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.