خلاصه ای درباره اثر
برچسب ها : انتشارات آماره , آثار ما
برای ثبت سفارش باید در سایت ثبت نام و وارد حساب کاربری خود شوید
ورود به حساب کاربری)
سلطان قجر / بطور عام / ناراحت از امضای عهدنامه با روسها و فلاکت اقتصادی مملکت و... دستگیری اهل بیت قجرها در راه زیارت عتبات به دست لشکر عثمانی و ... سلطان دست به کشتار میزند طوری که وزیر و کاتب و معبر جان خود را در خطر میبینند. در پی چارهای هستند تا سلطان را آرام کنند ... در نهایت شهرزاد را که در اصطبل و آشپزخانه دوره محکومیت خود را میگذراند فرا میخوانند. شهرزاد قصه نگفتهای را دارد که تا به حال حاضر نشده از آن سخن بگوید ... سلطان قدحی شربت و قدحی زهر هلاهل مهیا و از شهرزاد میخواهد قصه شب سیزده را بگوید و شربت را سر کشد در غیر این صورت باید هلاهل را بنوشد. دختر شهرزاد که هم اینک همسر سلطان است پادرمیانی میکند اما ... در نهایت شهردار قصه ناگفته شب سیزدهم را میگوید و ...
قسمتی از متن:
شهرزاد: من این جائیاَم، نه هرجائی؛ و اما شما. تنپوش از تارکتان دریدند، یکصدا درآمدید. زبان از کام سخنورانتان بیرون کشیدند، همآواز با قلم به مزدها درآمدید. جزمی است و در باب فاعلاتٌ فائلاتٌ فاعلات یاوه میسراید. اگر همزهی هجاء را بعد از مصوتها میآورد، چنین و چنان میکردیم. در نبرد تفلیس که یادش جگرم را خون میکند... آهای مَردَک با تواَم. از عموزادههایت سخن میگویم. از عباس میرزا که چون مردان شاهنامه جنگید و شهید شد...
سلطان قجر / بطور عام / ناراحت از امضای عهدنامه با روسها و فلاکت اقتصادی مملکت و... دستگیری اهل بیت قجرها در راه زیارت عتبات به دست لشکر عثمانی و ... سلطان دست به کشتار میزند طوری که وزیر و کاتب و معبر جان خود را در خطر میبینند. در پی چارهای هستند تا سلطان را آرام کنند ... در نهایت شهرزاد را که در اصطبل و آشپزخانه دوره محکومیت خود را میگذراند فرا میخوانند. شهرزاد قصه نگفتهای را دارد که تا به حال حاضر نشده از آن سخن بگوید ... سلطان قدحی شربت و قدحی زهر هلاهل مهیا و از شهرزاد میخواهد قصه شب سیزده را بگوید و شربت را سر کشد در غیر این صورت باید هلاهل را بنوشد. دختر شهرزاد که هم اینک همسر سلطان است پادرمیانی میکند اما ... در نهایت شهردار قصه ناگفته شب سیزدهم را میگوید و ...
قسمتی از متن:
شهرزاد: من این جائیاَم، نه هرجائی؛ و اما شما. تنپوش از تارکتان دریدند، یکصدا درآمدید. زبان از کام سخنورانتان بیرون کشیدند، همآواز با قلم به مزدها درآمدید. جزمی است و در باب فاعلاتٌ فائلاتٌ فاعلات یاوه میسراید. اگر همزهی هجاء را بعد از مصوتها میآورد، چنین و چنان میکردیم. در نبرد تفلیس که یادش جگرم را خون میکند... آهای مَردَک با تواَم. از عموزادههایت سخن میگویم. از عباس میرزا که چون مردان شاهنامه جنگید و شهید شد...